فاشیسم دشمن بشریتبرتولت برشت
ق.الکساندروفترجمه داریوش پیروی
آنگاه فرمان دادند که کتب گمراه کننده
همه جا باید
درانظار عمومی سوزانده شود
گاونرها را واداشتند تا گاریهای پراز کتاب را
به سوی اتشگاه بکشند،
شاعری تبعیدی،یکی از بهترین شاعران
بعداز دیدن صورت کتابهای به اتش کشیده
خشمگین دریافت
که کتابهای اواز قلم افتاده،
شتابان پشت میزنشست
نشسته بربال خشم
نامه ای به زورمندان نوشت:
اثارمرا بسوزانید
شتابزده نوشت:مرابسوزانید!
با من اینگونه رفتار نکنید
مرا کنار مگذارید!
مگر من در کتابهایم
هماره از حقیقت سخن نگفته ام؟
واکنون
شما با من چون دروغزنی رفتار می کنید
به شما فرمان می دهم
مرا بسوزانید!
برتولت برشت
پنج تن گفتند می اییم
هیچ کس ،اما نیامد
زن،شکایت را زبان نگشود،
درنگاهش درد جاری بود
---
شد غذامان سرد،
اشتهامان کور،
این غذارااز گلو پایین نه بتوان برد
مردنجواکرد:می توانند اینچنین رفتاررا
تنهابه ما،باماروادارند؟
برشت
مانند یک دزد
مانند دزدی که شبان تیره بی مه
اسیمه سر هر سو نظردارد
مبادا پاسبانی درکمین باشد....
اینسان سپارد راه!
ان کس که دنبال «حقیقت» هست
----
مانند دزدی که دستاورد دزدی را به کف دارد
وترسان است از دستی که روی شانه اش اید.
اینسان کشد با خویشتن همراه
ان کس که اینک با «حقیقت»ره سپارنده است.
برشتاقای کوینر متفکرانه جلو عده زیادی دریک سالن از زور انتقاد می کرد.ناگهان متوجه شد که چگونه مردم از وی روی گردان شده ورفتند.به اطرافیانش نگریست وزور را دید که پشت سرش ایستاده است.
زورازاو پرسید:
«چه می گفتی؟»
اقای کوینر جواب داد:
«از زور طرفداری می کردم!»
برتولت برشت
وقتی جنایات بُعد وسیعی پیداکندازنظرها پنهان می ماند وهنگامی که رنج ها تحمل ناپذیر شود،ادمی دیگر فریادهارانمی شنود.انسانی را کتک می زنند وکسی که این صحنه را می بیند از هوش می رود.این کاملا طبیعی است.
اما هنگامی که فجایع همچون سیل جاری شود،دیگر هیچ کس به اعتراض فریاد برنمی دارد.
برتولت برشتانواع فاشیزم درزمانهای مختلف به وجود می اید.اما فاشیسم های متحجر وخشک همیشه خطرناکترند وبیشتر از عقاید عقیدتی توده ها سود می برند.
«هانس فره یر»فاشیست می گوید:
مدعی سیاست به هر شکلی که باشد حتی بانابودکردن انسانها،بساط حاکمیت خودرا خواهد گسترد.
ولی زندگی درصلح به منزله مرگ فاشیسم است.
خوزه انريكوكروا كروالا ن وا لنيسكا يكى ا ز مبا رزان سرزمين ا ندوهگين ( شیلى است) . مجموعه اى ا ز ا ين شا عردردست ترجمه ا ست كه نما یا نگرنوعى فرهنگ مقا ومت فرهنگها ى وا ردا تى ا ست .
ا ين شا عردرسا ل 1968 جا يزه بين ا لمللى ويتنا م را دريا فت كردودرنهم ا وت 1976بدست پليس فا شيست پينوشه با زدا شت وزندا نى شد .
ا ين شا عردا را ى شش فرزندا ست كة چشم ا نتظا ر پدر مى با شندوا زتاریخ دستگيرى ا وهنوزهيچ اطلاعى بدست نيا مده است. حقوق بشر ! ا ورا جزو زندانيا ن مفقودشده به حسا ب اورده ا ست .
ا ين ا شعا ررا قبل ا زدستگيرى سرو ده ا ست .
یادش گرامی باد
«نبرد»با فاشيسم درنبرديم
این تحقيرشرم اورتمامى مردا ن راستين.
گرسنگى سوغات انهاست
وجا ه طلبى شان هم
ما:
حق زیستن
انها:
هنردروغ پرداز ى
ما:
عدا لت اجتماعى
وانها درها ى اينده را بسته نگاه داشته اند
لیکن
ماشادمانیمانرابناخواهیم کرد
وجاده های اینده راباز خواهیم ساخت
ازادى
اغازحقوق قا نونى توده ها
خوا هد بود
درنبرديم
برا ى زندكى وصلح
برا ى خانه وابرو
برا ى علم
برا ى حقيقت وعشق
وبرا ى همه چيزهاى خوب
علیه زشتىهايى
كه مردمانمان را احاطه كرده است
ونبروى میثاقمان همچون ديگرانقلابيون
درخون سرخ ،مبا رزين ما ن ا ست
كه دررا هما ن جا ريست.
اماده باش خوابش نمی برد
.
حرامیان هزار جامه
مشکنیدساقه های پیچکی را
که به ناگزیر
خانه به خانه
خواهد رفت
ودیواره به دیواره را
سبزخواهدکرد
***
حرامیان هزارجامه
با همة بزرگى
پرده ابركوچكى هستید
افتاده روى پنجره ى خورشيد
مشكنیدشاخه ها ى درختى را
كه ريشه درا عما ق اگا هی دارد
وسرطا ن زيبا یى ا ست
كه تما مى جها ن را
درپنجه خوا هدكرفت
پسرم با مسلسل خود ، هرروز
تمرین سینه خیز می کند
واز پشت سنگر
" با لش"
امریكا را نشانه مى رود
درتوبره وسايل بنايا ن
طپا نچه خواهدبود
ودرنان پیچه ى كارگرا ن
نارنجک
ودهقا نا ن
دا سى خوا هنددا شت
برا ى درودن
ومسلسلى كه پرنده ها ى اتشباردشمن را
شكا رمى کند
دخترم
با دست وپاى عروسكش
زخمبندى را
ازمون می کند
وبه تفنگ ا عتنا دا رد
وزنم
وا ژه ها ى سنگروسینه خیز را
معنا مى كند
درسرزمبن من
اماده باش
خوا بش نمى برد
وملتم به صلح نمى انديشد
وكودكان حتى
خشا ب و ما شه ومگسك را
مى شنا سند
پیچک خجسته ازادی
ازا ين خا نه عبورمى كند
وخانه ها ى كوچه ى دنيا را
يكى يكى
رداى سبزمى پوشاند
برق تفنگ رزمندگا ن
دلم را روشن مى كند .
رضا ا فضلى
نقل شده از یك روزنامه ديوا رى